کاش ! فرو میشدم در بغض خاکستری واژه های سپید و میگذشتم از هفت خوان باران تا ورای زندگی جن زده من آنجا که فقط ترانه می سرایند کاش ! می باریدم چون باران پائیزی بر برگهای زرد و خشکیده غزلها اگر مانده بودی! در سایه های اطلسیهای حیاط راز بودن درخت #پرتقال - و - هبوط بهار نارنج را برایت فاش میکردم...! میگفتم که چرا درخت ازگیل حیاط در اوج قد کشیدنش خشکید....!؟ کاش ! فرو میرفتم ...